کد مطلب:125580 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:255

فلک قدر
باز هفت اختر به كار عالم آرایی شدند

باز چار اركان ز شش جانب تماشایی شدند



باز مستوران خاك از گریه ی ابر بهار

شاد و خندان سر برآوردند و هر جایی شدند



باز نقاشان طبع از خامه ی سحرآفرین

نقشها بستند و اندر گلشن آرایی شدند



باز مهجوران باغ از لاله ساغر ساختند

با لب خندان چو گل در باده پیمایی شدند



نوعروسان چمن از دست بوسی های باد

روی بنمودند و اندر لاف رعنایی شدند



پیش تخت خسرو گل، بلبلان چون مطربان

در نواسازی، به آهنگ نكیسایی شدند



چون كلیسا شد چمن تا لاله شد ناقوس دار

بلبلان انجیل خوان، مانند ترسایی شدند



از نوای بلبل و از نغمه ی باد صبا

عالمی كالیوه گردیدند و شیدایی شدند





[ صفحه 194]





از میان عاشق و معشوق شد رسم دویی

هر دو یكتا پیرهن گشتند و یكتایی شدند



اشك چشم عاشقان رو جانب صحرا نهاد

مردمان دیده باز از گریه دریایی شدند



هر طرف بنگر درخشان همچو شاه دین حسن

در چمن در حله و دیبای خضرایی شدند



آن فلك قدری كه خاك درگهش را قدسیان

سرمه می كردند، چون مشتاق بینایی شدند



بهر چشم عرشیان تا قصر جاهت بنگرند

اختران آسمان، در توتیا سایی شدند



گاه رزم از بیم او گاو زمین، شیر سپهر

در پناه یكدگر، در شكل جوزایی شدند





[ صفحه 195]